تبسم

صدايم كن مادر......

صدایم کن مادر تا جان بگيرم  براي ساليان سال صدايم كن مادر تا بنازم در  صبحگاهان با آواز پرندگان         صدايم كن مادر تا برسد به گوش خورشيد به گوش دريا به گوش كوهها    صدايم كن مادر تا ببالم من در سحرگاهان با سپيداران  صدايم كن مادر تا ستاره باران شود آسمانها   تو لبخند صبحي پس از سياهي شب صدايم كن مادر تا رها شوم از تيرگيها صدایم کن مادر  که صدایت  دلنشین تر است از صدای بـــــاران، نوای یــــاران صدایم کن مادر مادر مادر ................. تا فرشته ها برقصند با آهنگ...
9 بهمن 1389

بی تابی واسه دندون تازه .....

امروز داشتم فکر میکردم که اگه قرار باشه از اول شروع به  نوشتن خاطره های عسل خانمیم بکنم خیلی از خاطره های جدیدش از قلم میوفتن. بهتره که خاطرات گذشته و حال رو با هم همزمان پیش ببرم . میخوام از بیداریها و شب نشینیهای جدید تبسم بگم.(((که مکشوف شد دلیلش یک دندون کوچول موچوله که تازه داره  در میاد و کلی خانمی رو بیتاب کرده))      دیگه آخر وخامتش دیشب بود که البته با جانگولر بازیهای خاله مائی ختم به خیر شد و از گریه زاری خبری نشد دیگه و حدودا چهار و نیم پنج صبح تو بغل خاله ایی خوابت برد اینم چند تا عکس از از خاطره دیشب:::        ...
5 بهمن 1389

پاهای کوچولوی تبسم!!!!!

تبسم پاهای خیلی خیلی کوچول موچولی داشت((((داشت)))) این عکس هم توی نظر سنجی مسابقه مامی سایت با عنوان ((پای نی نی من نازه)) اول شد!! (((بابایی دوتا پای تبسم رو بین دو تا انگشتش گرفته))) ...
4 بهمن 1389

به نام بهترین!

خدایا ....مادرم به من فداکاری و عشق  ورزیدن  را آموخت ........... ک مکم کن که من هم به کودکم بیاموزم  ...                               چراکه کودکم مادر فردا خواهد بود..........   تبسم دوازدهم خرداد ۸۸ همچون فرشته ایی از آسمان  آمد تا طعم خوش آسمانی بودن را به من بچشاند   ...
4 بهمن 1389
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به تبسم می باشد